مجموعه مقالات رایگان مدیریت، حسابداری و روانشناسی

مجموعه مقالات رایگان مدیریت، حسابداری و روانشناسی

فرهنگ سازمانی به ارزش ها، باورها، نگرش ها و رفتارهای مشترکی اشاره دارد که نحوه تعامل و همکاری افراد را در یک سازمان شکل می دهند. این عامل همچنین بر نحوه تفکر، احساس و عمل کارکنان را اثر می گذارد و بر تصمیم گیری، تخصیص منابع و عملیات کلی سایه می اندازد. در مقاله پیش رو به توضیح کامل این مقوله می پردازیم. با ادامه این مطلب همراه ما باشید.

چرا فرهنگ سازمانی مهم است؟

فرهنگ سازمانی تأثیر بسزایی بر استراتژی کسب و کار، عملکرد کارکنان و موفقیت سازمانی دارد. مشارکت کارکنان، حفظ، بهره وری و نوآوری را تحت کنترل خود قرار می دهد و بر شهرت و توانایی شرکت تأثیر می گذارد.

 فرهنگ قوی با بهبود تعامل و حفظ کارکنان همراه است و موجب افزایش خلاقیت و نوآوری می شود. به همین دلیل نیازمند تعهد اعضای مختلف سازمان در تمام سلسله مراتب ها بوده و اغلب در سیاست ها، شیوه ها و سیستم های کلان شرکت ها منعکس می شود.

فرهنگ سازمانی همواره از طریق شناخت و پاداش تقویت می شود و زمانی که شکل گرفت تغییر آن زمان می برد. از همین رو فرهنگ ناسازگار می تواند چالش برانگیز باشد و حتی تداوم شرکت را به خطر بیاندازد.

کارکردهای فرهنگ سازمانی

فرهنگ حاکم بر مجموعه های اقتصادی چندین کارکرد حیاتی دارند که در ادامه برخی از آنها را مورد بررسی قرار می دهیم.

ایجاد اشتراک و تقویت روحیه همکاری

فرهنگ سازمانی همواره چارچوبی برای درک اهداف سازمان در اختیار کارکنان قرار می دهد و عملکرد آنها را یکپارچه می کند. بدون فرهنگ تعلق گرا نمی توان نیروی های خوب را در مجموعه حفظ کرد.

ادغام و حس تعلق

فرهنگ هر شرکت بسته به میزان عناصر مثبتی که در خود جای داده است حس تعلق و انسجام را در بین کارکنان تقویت می کند. زمانی که کارکنان به مجموعه تعلق نداشته باشند به مرور مانند غریبه ها رفتار کرده و در راستای اهداف شرکت عمل نمی کنند. حتی گاهی ممکن است این افراد به بزرگترین دشمنان سازمان تبدیل شوند.

تعهد به سازمان و همکاران

حس تعهد در سازمانی با فرهنگ همگرا با وابستگی عاطفی قوی به سازمان همراه است. افراد خود را جدا از سایرین تصور نکرده و در راستای بهبود شرایط پا به پای اهداف سازمان پیش می روند. 

پایداری فعالیت ها 

فرهنگ حاکم در هر مجموعه یا نهاد، محیطی پایدار و قابل پیش بینی را فراهم می کند. زیرا اعضا خود را در پیوستگی با کل می بینند. تلاش برای رسیدن به اهداف در این مجموعه ها با حس رضایتمندی همراه است.

کنترل  و مدیریت بحران

فرهنگی سازمانی برای مدیران نیز نقش کاتالیزور را ایفا می کند. زیرا با ایجاد فرهنگ همسو با اهداف شرکت افراد خودشان رفتارشان را در جهت رسیدن به اهداف مدیریت و کنترل می کنند. 

سطوح فرهنگ سازمانی

فرهنگ سازمانی در سطوح مختلف مادی و معنوی هر سازمانی قابل مشاهده است. در ادامه مهمترین موارد مرتبط با این امر را بررسی می کنیم.

  • فرهنگ قابل مشاهده در ظاهر و مصنوعات: از جمله عناصر قابل مشاهده در فرهنگ شرکت می توان به کدهای لباس، چیدمان دفتر، و آیین ها و برنامه های دوره ای اشاره کرد.
  • فرهنگ جاری در ارزش های حاکم: در این خصوص می توان باورها و ارزش هایی که به صراحت بیان شده است اشاره کرد. قوانین حاکم و هنجارهای غیر رسمی نیز در این دسته جای می گیرند.
  • فرض های پنهان فرهنگی: این مورد به باورهای ریشه ای اشاره دارد که اغلب بدیهی تلقی می شوند. این مورد اغلب در اساسنامه های شرکت ها قابل مشاهده است.

نکات مهم در خصوص ساخت فرهنگ سازمانی

ایجاد یک فرهنگ سازمانی مطلوب شامل یک رویکرد سیستماتیک است که همه نیروهای مادی و معنوی شرکت در آن لحاظ شده باشند. در این راستا ابتدا باید وجود مورد نظر را تعریف کنید (مثلاً ارزش ها و رفتارهای مورد نظر را به وضوح بیان کنید).

پس از آن لازم است که به توسعه مصنوعات فرهنگی بپردازید. ایجاد نمادها، داستان ها و آیین هایی که فرهنگ را تجسم می بخشد/ف در این راستا می تواند موثر باشد. سپس باید یک سیستم تقویت و پاداش را برپا کنید و به رفتارهای فرهنگی مثبت به طور مداوم پاداش دهید.

در نهایت لازم است که رویه های ایجاد شده را به طور منظم ارزیابی کنید و در صورت لزوم اصلاحات انجام دهید. زیرا حفظ فرهنگ سازمانی مستلزم توجه مستمر است. بنابراین اگر در جایگاه مدیریت قرار دارید، از یاد نبرید که همواره باید به چالش های فرهنگی رسیدگی کنید و در این راستا باید به شکاف ها یا ناسازگاری های فرهنگی آگاه باشید.

خرید کتاب فرهنگ سازمانی کیومرث نیاز آذری

انتقال و آموزش فرهنگ به کارکنان سازمانی

همانگونه که مورد اشاره قرار گرفت حفظ و انتقال فرهنگ سازمانی به اندازه ساخت آن مهم است. بنابراین همیشه باید کارکنان جدید را از طریق اجتماعی شدن در فرهنگ ادغام کنید. در این راستا به اشتراک گذاری تاریخ سازمانی و برنامه های جمعی برای انتقال ارزش های فرهنگی می تواند موثر عمل کند.

همچنین می توانید از تیم بیلدینگ، طوفان فکری، گردهم آیی و منتورینگ استفاده کنید. جفت کردن کارمندان جدید با کارمندان با تجربه نیز می تواند بسیار موثر باشد. این کار منجر به آموزش و توسعه و انتقال فرهنگ ساخته شده به نیروهای جدید می شود. 

عوامل موثر در مدیریت فرهنگ سازمانی

اثربخشی مدیریت فرهنگ درون یک شرکت یا مجموعه به عوامل موقعیتی مختلفی بستگی دارد که برخی از آنها را در ادامه معرفی کرده ایم.

  • اندازه و پیچیدگی سازمان: سازمان های بزرگتر و پیچیده تر ممکن است خرده فرهنگ های متعددی داشته باشند و همین امر ممکن است فرهنگ مسلط را تهدید کند.
  • صنعت و عرصه رقابت: هنجارهای صنعت و فشارهای رقابتی می توانند بر فرهنگ تأثیر بگذارند و به مرور مسیر شرکت را منحرف کنند.
  • سبک و رفتار رهبری: رهبران نقش مهمی در شکل دهی و تقویت فرهنگ دارند. اغلب کارمندان در عملکرد خود از مدیران بالادستی کسب تجربه می کنند.
  • محیط خارجی: تغییرات جهانی، اقتصادی، اجتماعی و فناوری می تواند بر فرهنگ درون سازمان تأثیر بگذارد. برخی وقایع مانند پاندمی کرونا به کلی فضاهای شرکتی را زیر و رو کردند.
  • طراحی استراتژی: فرهنگ و استراتژی سازمانی به هم مرتبط هستند. یک فرهنگ قوی می تواند از اجرای استراتژی پشتیبانی کند، در حالی که یک فرهنگ ناسازگار می تواند مانع آن شود. 

سخن آخر

فرهنگ سازمانی روح یک مجموعه اقتصادی یا ارگان است. فرهنگ قوی که برای نوآوری و سازگاری ارزش قائل است، برای موفقیت در محیط کسب و کار پر سرعت و همیشه در حال تغییر امروز ضروری است. زیرا در بازار کار امروز، بسیاری از افراد هنگام ارزیابی فرصت‌های بالقوه، یک محیط کاری امن، فراگیر و انعطاف‌پذیر را در اولویت قرار می‌دهند. 

منابع

تئوری مدیریت سیدجوادین نشر نگاه دانش

خرید کتاب های ارشد مدیریت با تخفیف ویژه از سایت کتاب نوین

 

اگر شما نیز به مباحث مرتبط با مدیریت و علوم اقتصادی علاقمند هستید، احتمالاً با مفاهیمی همچون خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی برخورد داشته اید. در حال حاضر هر یک از این موارد به عنوان عناصر اصلی پیشرفت سازمان ها و شرکت ها شناخته می شوند و می توانند بقای مجموعه های اقتصادی را در شرایط خاص و پیچیده امروزی تضمین کنند. از این رو در این مقاله به معرفی کامل هر یک از این موارد پرداخته و شرایط عملکرد آن ها را نیز توضیح می دهیم. با ادامه این مطلب همراه ما باشید

ملاک های خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی

خلاقیت توانمندی تولید ایده ها و دانش اصیل است. این عنصر در واقع ناظر بر استقامت فکری و هوش و تخیل بالای مدیران است. هیچ شرکتی نمی تواند بدون عنصر خلاقیت عملکرد خود را تسهیل کند. نوآوری در پیوند با مفهوم خلاقیت قرار دارد که در واقع فرآیند تبدیل ایده های خلاقانه به راه حل های عملی است. در نهایت کارآفرینی از خلاقیت و نوآوری برای ایجاد سرمایه گذاری های موفق استفاده می کند.

هریک از این موراد برای حل مشکل، تطبیق با تغییر و پیشبرد رشد کسب و کار حیاتی است. از سوی دیگر تمایز و مزیت رقابتی را امکان پذیر می کند و به شناسایی فرصت های جدید و بهبود محصولات یا خدمات موجود می انجامد. هر سه این موارد چیزی منحصر به فرد و مفید ایجاد می کند و با خلق و ایجاد ارزش همراه است. 

طبقه بندی سازمان ها بر اساس سطح خلاقیت

اگرچه همه سازمان های مدرن به نحوی با عنصر خلاقیت سر و کار دارند اما به طور کلی سازمان ها را می توان بر اساس رویکردشان به خلاقیت به سه دسته اصلی طبقه بندی کرد:

سازمان های خلاقیت محور 

 این سازمان ها خلاقیت را در اولویت قرار می دهند و کارکنان را به آزمایش و ریسک تشویق می کنند. به عنوان مثال می توان به شرکت های طراحی، آژانس های تبلیغاتی و استارت آپ های فناوری اشاره کرد.

سازمان های متوازن 

این سازمان ها بین خلاقیت و کارایی عملیاتی تعادل برقرار می کنند. آنها با حفظ تمرکز بر عملکرد و بهره وری، یک محیط خلاق را پرورش می دهند.

سازمان های استاندارد

این سازمان ها بر کارایی عملیاتی و استانداردسازی به جای خلاقیت تاکید دارند. آنها معمولاً در صنایعی کار می کنند که ثبات و قابلیت اطمینان در آنها از اهمیت بالایی برخوردار است.

موانع خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی

چالش های متعددی می تواند خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی در سازمان ها را مختل کند. در ادامه برخی از این موانع را بررسی می کنیم.

  • ترس از شکست: ترس از اشتباه کردن می تواند خلاقیت را خفه کند، زیرا ممکن است افراد تمایلی به ارائه ایده های غیر متعارف نداشته باشند.
  • ساختارهای سفت و سخت: ساختارهای سلسله مراتبی و بوروکراتیک می توانند جریان ایده ها را محدود کرده و از تفکر خلاق منصرف شوند.
  • کمبود منابع: زمان، بودجه و دسترسی ناکافی به اطلاعات می تواند مانع از تلاش های خلاقانه شود.
  • فشار اجتماعی: فشارهای اجتماعی و فرهنگی برای انطباق می تواند خلاقیت فردی را سرکوب کند.
  • عدم توازن قدرت: اینرسی سازمانی و مقاومت در برابر ایده های جدید از سوی افراد بالارده می تواند نوآوری را خفه کند.
  • عدم چشم انداز: بدون چشم انداز استراتژیک روشن، تلاش های خلاقانه و نوآورانه به نتیجه نمی رسند.

راهکارهایی برای تقویت خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی

رهبری حمایتی، مهمترین عامل تقویت کننده این عناصر در سازمان است. رهبرانی که آزمایش و ریسک پذیری را تشویق می کنند، می توانند فرهنگ نوآوری را پرورش دهند. با وجود مدیریت انعطاف ناپذیر معمولاً علی رغم تلاش های کارمندان و زیرمجموعه ها پیشبردی اتفاق نمی افتد.

از سوی دیگر کار گروهی و اشتراک دانش می تواند به توسعه متقابل ایده ها منجر شود. البته به شرطی که بودجه کافی، زمان و فناوری برای پروژه های نوآورانه نیز فراهم شود. سازمان ها می توانند با ادغام یادگیری در فرهنگ و عملیات خود به طور مستمر این مهارت ها را تقویت کنند. 

فضای باز اداری نیز اعضای شاغل در سازمان ها را تشویق می کند تا از ایده ها و فناوری های بیرونی در ارتباط با قابلیت های داخلی خود استفاده کنند. این امر شامل همکاری با شرکای خارجی مانند استارت آپ ها، دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی برای تسریع روند نوآوری است. 

ویژگی های مهم در کسب خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی

میل شدید به یادگیری و کشف ایده های جدید، توانایی تصور امکانات فراتر از وضعیت موجود و تمایل به در نظر گرفتن دیدگاه ها و رویکردهای مختلف ویژگی های پایه در کسب این مهارت ها محسوب می شوند. در کنار این موارد شجاعت تجربه کردن و پذیرش احتمال شکست و عزم کافی برای غلبه بر موانع و پیگیری اهداف خلاقانه نیز بسیار مهم است.

تفکر واگرا برای ایجاد ایده ها و راه حل های متعدد و متنوع و تفکر همگرا برای محدود کردن گزینه ها برای یافتن بهترین راه حل نیز ویژگی های مهمی در این زمینه محسوب می شوند. در کتار آن باید نسبت به حل مسائل از زوایای جدید و غیرمنتظره منعطف عمل کرد. 

جمع آوری اطلاعات و منابع، تفکر انتقادی و اجازه دادن به ایده ها برای نفوذ ناخودآگاه و آزمایش و اصلاح ایده نیز در این زمینه مهم هستند. برای رسیدن به این مرحله می توان از توفان فکری، نقشه ذهنی و ترکیب، تطبیق و اصلاح دیدگاه ها استفاده کرد.

کارآفرینی؛ آخرین مرحله خلاقیت و نوآوری

کارآفرینی را می توان غول مرحله آخر در راستای خلاقیت و نوآوری به حساب آورد. این مرحله بر کارکردهای اقتصادی کارآفرینان، مانند ریسک پذیری و تخصیص منابع تمرکز می کند. همچنین بر اهمیت بر ویژگی ها و رفتارهای کارآفرینان موفق تأکید دارد. در این راستا یک کارآفرین موفق بر شناخت و بهره برداری از فرصت ها تمرکز می کند. زنجیره خلاقیت تا کارآفرینی را می توان ترکیبی از مراحل زیر دانست که در راستا و تداوم هم انجام می گیرند:

  • تشخیص فرصت: شناسایی نیاز یا مشکل بازار.
  • توسعه ایده: ایجاد راه حلی برای رسیدگی به فرصت ها.
  • اکتساب منابع: تامین منابع لازم برای اجرای ایده.
  • پیاده سازی: راه اندازی و مدیریت سرمایه گذاری جدید.
  • رشد و گسترش: گسترش کسب و کار و افزایش تاثیر آن.

ناگفته نماند که عوامل متعددی بر موفقیت سرمایه گذاری های کارآفرینی تأثیر می گذارد که از جمله آنها می توان به محیط اقتصادی، محیط نظارتی، عوامل فرهنگی-اجتماعی و ویژگی ها، مهارت ها و انگیزه های کارآفرینی اشاره کرد. 

سخن پایانی

خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی عناصر درهم تنیده ای هستند که باعث پیشرفت و تغییر سازمان می شوند. درک تفاوت‌های ظریف آنها و نحوه تعامل آنها می‌تواند بینش‌های ارزشمندی را برای افراد و سازمان‌هایی که هدفشان پیشرفت در یک چشم‌انداز همیشه در حال تکامل است، ارائه دهد. با پرورش خلاقیت، غلبه بر موانع نوآوری و پرورش سرمایه گذاری های کارآفرینانه، می توان فرصت های توسعه کسب و کار را به پله اصلی جهش تبدیل کرد.

منابع

تئوری های مدیریت سید جوادین و جلیلیان نگاه دانش

برنامه ريزي را می توان با فرآيند تعريف اهداف سازماني، تدوين استراتژي ها براي دستيابي به آن اهداف و تشريح وظايف و منابع مورد نياز براي اجراي استراتژي ها تعریف کرد. برنامه ریزی در مدیریت سازمانی جهت و نقطه تمرکز را مشخص می کند، تصمیم گیری را بهبود می بخشد و هماهنگی بین بخش ها را افزایش می دهد.

این امر همچنین در تخصیص منابع نقش مهمی دارد و عدم اطمینان، ابهام در عملکرد و ریسک ها را کاهش می دهد. در کنار این موارد باید افزود که برنامه ریزی کنترل و ارزیابی را تسهیل می کند. با توجه به نقش مهم این عنصر در مدیریت، در این مقاله به معرفی کامل آن می پردازیم. با ادامه این مطلب همراه ما باشید.

الزامات برنامه ریزی در سازمان

بدون تحلیل وضعیت موجود نمی توان برای یک سازمان برنامه ریزی کرد. از سوی دیگر شناسایی اهداف و مقاصد، توسعه روش های جایگزین و ارزیابی گزینه های جایگزین از دیگر الزامات مهم این اقدام محسوب می شوند. مدیران باید قبل از برنامه ریزی با تحقیق بررسی به انتخاب بهترین روش اقدام بپردازند و سپس مراحل عملی اجرای طرح را مدون کنند.

در این راستا برنامه های استراتژیک، طرح های تجاری، طرح های پروژه ای، برنامه های مالی، طرح های بازاریابی، طرح های عملیاتی و برنامه های احتمالی تدوین می شوند و سپس برای مقابله با عدم قطعیت و تغییر، تعادل انعطاف پذیری با ساختار در برنامه ریزی ها لحاظ می گردند.

همچنین باید افزود که به دلیل اهمیت طرح های تفضیلی در حال حاضر تجزیه و تحلیل SWOT، تجزیه و تحلیل PESTEL، برنامه ریزی سناریو، نمودار گانت، روش مسیر بحرانی و کارت امتیازی متوازن از مهم ترین الزامات مدیران محسوب می شوند. 

فرآیند برنامه ریزی در مدیریت

در فرآیند برنامه ریزی ابتدا اهداف واضح و قابل اندازه گیری تعیین می شود و مدیران به ارزیابی عوامل داخلی و خارجی موثر بر سازمان می پردازند. در مرحله بعد استراتژی شرکت تدوین می شود که مهمترین عنصر آن دستیابی به اهداف است. در این برنامه جزئیات اقدامات، منابع و جدول زمانی مورد نیاز لحاظ می شود و ارزیابی مستمر پیشرفت و با انجام تنظیمات در صورت لزوم همراه است.

چندین رویکرد برای برنامه ریزی وجود دارد که هر کدام مزایای منحصر به فردی دارند. به عنوان مثال رویکرد برنامه ریزی از درون به بیرون بر استفاده از قدرت ها و قابلیت های داخلی برای دستیابی به اهداف تمرکز دارد و برنامه ریزی از بیرون به درون بر درک و پاسخگویی به شرایط و روندهای بازار خارجی استوار است.

فرآیند برنامه ریزی و مدیریت همچنین بر استثناها نیز تمرکز دارد. مدیریت بر اساس اهداف (MBO) یک رویکرد شامل تعیین اهداف خاصی است که کارکنان مسئول دستیابی به آن هستند. بر همسویی اهداف و مسئولیت پذیری تأکید دارد. اما در مدیریت با استثنا مدیران بر رسیدگی به انحرافات قابل توجه از برنامه ها تمرکز می کنند و به آنها اجازه می دهند مسائل مهم را اولویت بندی کنند و وظایف معمول را محول کنند.

ساختار اولویت بندی در برنامه ریزی

تدوین برنامه هایی برای پاسخگویی به بحران ها و شرایط اضطراری فوری، حصول اطمینان از اقدام سریع و موثر و آماده سازی برای سناریوهای بالقوه آینده که می تواند عملیات را مختل کند، سازمان ها را قادر می سازد تداوم را در شرایط نامطلوب حفظ کنند.

همواره اهداف و چشم انداز بلند مدت مهم ترین نقش را در چارت برنامه ریزی مدیران ایفا می کند. در این میان کاربردهای تاکتیکی برای رسیدن اهداف و ابتکارات میان مدت و کاربردهای عملیاتی جهت انجام وظایف و فعالیت های کوتاه مدت نیز مورد توجه قرار می گیرد. 

تعیین چشم انداز، ماموریت و اهداف بلند مدت در برنامه ریزی

چشم انداز بیانیه آینده گرا از سازمان است که مشخص می کند سازمان آرزوی تبدیل شدن به چه چیزی را دارد. ماموریت نیز به هدف و فعالیتهای اصلی سازمان در عمل اشاره می کند. اهداف بلندمدت نیز مقاصد مشخصی را شامل می شود که هدف سازمان در یک دوره طولانی دستیابی به آنهاست.

در تعیین این موراد سازمان ها به شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای سازمان (تحلیل SWOT) و همچنین انجام تجزیه و تحلیل PESTEL (عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، محیطی و حقوقی) برای درک تأثیرات خارجی می پردازند.

استراتژی های عملیاتی بر فعالیت های روزانه مورد نیاز برای اجرای برنامه استراتژیک گسترده تر تمرکز دارند نیز در همین راستا تدوین می شوند. این شامل برنامه ریزی دقیق وظایف، تخصیص منابع و نظارت بر عملکرد است. استراتژی ها را می توان به انواع مختلفی دسته بندی کرد، مانند استراتژی های رشد، استراتژی های رقابتی و استراتژی های متنوع که هر کدام از آنها نیازهای سازمانی و شرایط بازار متفاوتی را برطرف می کند.

موانع برنامه ریزی و مشکلات برنامه ریزی استراتژیک

مقاومت در برابر تغییر به دلیل اینرسی و بی میلی سازمانی به اتخاذ استراتژی های جدید از مهم ترین موانع برنامه ریزی محسوب می شوند. در کنار آن باید کمبود منابع شامل زمان، پول یا پرسنل ناکافی برای اجرای برنامه ها اشاره کرد. علاوه بر این، ارتباط ضعیف و ناهماهنگی و سوءتفاهم بین سطوح مختلف سازمان می تواند به کلی برنامه های سازمان را دچار چالش کند.

ناگفته نماند که اهداف بیش از حد جاه طلبانه و تعیین اهداف غیر واقعی و دست نیافتنی پیشبرد امور را غیر ممکن می سازد. زیرا برنامه ریزی تخیلی می تواند زمان بر، هزینه بر و فاقد انعطاف باشد. این برنامه ریزی ها توانایی سازگاری با تغییرات سریع را ندارند یا اینکه با اتکای بیش از حد آنها به فرآیندهای رسمی، سازمان را دچار اختلال می کنند.

سخن پایانی

برنامه ریزی در مدیریت سنگ بنای موفقیت سازمانی است که رویکردی ساختاریافته برای دستیابی به اهداف و هدایت چالش ها ارائه می دهد. با درک ابعاد و رویکردهای مختلف برنامه ریزی، سازمان ها می توانند استراتژی های قوی ای را توسعه دهند که با چشم انداز آنها هماهنگ باشد و با شرایط متغیر سازگار شود. به عنوان مثال برنامه ریزی استراتژیک، چارچوبی جامع برای موفقیت بلندمدت ارائه می دهد. از این رو در یک چشم انداز کسب وکار در حال تحول، توانایی برنامه ریزی مؤثر و پاسخگویی به عدم قطعیت ها برای شکوفایی و دستیابی به رشد پایدار ضروری است.

منابع

تئوری های مدیریت سیدجوادین و جلیلیان