مجموعه مقالات رایگان مدیریت، حسابداری و روانشناسی

مجموعه مقالات رایگان مدیریت، حسابداری و روانشناسی

مدیریت رفتار سازمانی که به اختصار (OBM) نیز گفته می شود، اصول علوم رفتاری را برای بهبود عملکرد سازمانی و ارتقاء فرهنگ سازمانی به کار می گیرد. این شیوه مدیریت بر درک، پیش بینی و تأثیرگذاری بر رفتار انسانی در چارچوب های سیستماتیگ تمرکز دارد. هدف مدیران برتر این است که با تجزیه و تحلیل محیط کار و اصلاح عوامل اضافی، افزایش مشارکت کارکنان، بهره وری و اثربخشی کلی سازمانی را افزایش دهند.

 

این رویکرد به طور کلی به جای ویژگی های شخصیتی، بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز می کند و از روش های علمی برای تحلیل و اصلاح رفتار استفاده می کند؛ از این رو می توان گفت که OBM بر اهمیت محیط کار در شکل دادن به رفتار کارمندان متمرکز است. در این مقاله به معرفی راهکارها و نکاتی جهت کاربرد رویکردهای مدیریتی در بهبود رفتار کارمندان می پردازیم. 

مدریریت رفتار سازمانی

چرا باید رفتار سازمانی را مدیریت کرد؟

به طور کلی مدیریت رفتار سازمانی با هدف شفاف سازی وظایف، اصلاح تجهیزات و آموزش نیروها انجام می گیرد و مبتنی بر پیامدهای کاربردی است. به این معنی که مدیران اغلب با ارائه بازخورد یا تقدیر از کارمندان نمونه، پاداش های مادی و غیر مادی بهره وری و کارایی کارکنان را افزایش می دهند. این امر معمولاً با کاهش غیبت و جابجایی کارکنان و همچنین همسویی بهتر رفتار کارکنان با اهداف سازمانی همراه است.

OBM اصول روانشناسی، علم مدیریت و تحلیل رفتاری را برای ایجاد استراتژی های جامع برای بهبود عملکرد سازمانی ترکیب می کند و به طور فزاینده ای از برنامه های آکادمیک اختصاصی و گواهینامه های حرفه ای استفاده می کند. با این حال هر برنامه مدیریتی در این زمینه نیاز به ارزیابی و تعدیل مداوم دارد و ممکن است با مقاومت کارکنان یا مدیریت ناآشنا با رویکردهای رفتاری مواجه شود.

راهکارهایی برای مدیریت رفتار سازمانی

در قدم اول توصیه می شود که رفتارهای هدف یا مسائل عملکردی را شناسایی کنید و سپس با تجزیه و تحلیل محیط کار فعلی و تأثیر آن بر رفتار افراد به طراحی و اجرای مداخلات بر اساس اصول رفتاری بپردازید. در این مسیر اندازه گیری و ارزیابی اثربخشی مداخلات می تواند تا حد زیادی مؤثر باشد.

ناگفته نماند که در بسیاری از مواقع الزامی است که استراتژی ها را در صورت نیاز بر اساس نتایج تنظیم کنید. در این راستا افزایش استفاده از تجزیه و تحلیل داده ها برای اطلاع رسانی استراتژی های OBM می تواند بسیار مؤثر باشد.

یک مدیر کارکشته همواره بررسی می کند که مردم چگونه فکر می کنند، احساس می کنند و در محیط های کاری عمل می کنند و چگونه این رفتارها بر نتایج سازمانی تأثیر می گذارد. با درک عوامل زمینه ای که رفتار کارکنان را شکل می دهند، سازمان ها می توانند استراتژی هایی برای بهینه سازی عملکرد و ایجاد محیط های کاری مثبت ایجاد کنند.

روش کاربرد استراتژی های مدیریت سازمانی

مشاهده رفتارها و تعاملات کارکنان در محیط های کاری طبیعی آنها اولین قدم در راستای کاربرد استراتژی های مدیریتی است. هرچند که جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه های ساختاریافته برای ارزیابی نگرش ها، باورها و رفتارها نیز می تواند بسیار مؤثر باشد.

علاوه براین، انجام مصاحبه های عمیق برای کشف دیدگاه ها و تجربیات فردی، تجزیه و تحلیل سازمان ها یا موقعیت های خاص برای شناسایی الگوها و روندها و انجام آزمایش ها با دستکاری متغیرها برای آزمایش روابط علی بین عوامل و پیامدها یک راهکار بسیار مهم در اتخاذ استراتژی های مدیریتی صحیح است.

فراموش نکنید که گاه استراتژی مورد نظر بر تفاوت های فردی، شخصیت، ادراک، انگیزه و یادگیری تمرکز می کند. در این شرایط همه چیز با زمانی که هدف نحوه تعامل افراد در گروه ها، از جمله کار تیمی، رهبری و ارتباطات است متفاوت خواهد بود.

تأثیر ساختار سازمانی و فرهنگ سازمانی را نیز نباید نادیده گرفت. یک محیط سازمانی سالم معمولاً بر خوش بینی، انعطاف پذیری و قدردانی تمرکز دارد. با پرورش یک محیط کاری مثبت، سازمان ها می توانند مشارکت کارکنان، رضایت شغلی و خلاقیت را افزایش دهند.

نقش ادراک در مدیریت سازمانی

ادراک فرآیندی است که از طریق آن افراد اطلاعات حسی را تفسیر و سازماندهی می کنند تا درک معناداری از محیط خود ایجاد کنند. نحوه درک افراد از دیگران، تصمیم گیری و تعامل با محیط اطراف نقش بسیار مهمی دارد. ادراک شامل چندین مرحله است:

-       انتخاب و تمرکز بر محرک های خاص از محیط

-       گروه بندی و طبقه بندی اطلاعات به الگوهای معنادار

-       نسبت دادن معنا به اطلاعات درک شده بر اساس تجربیات، باورها و ارزش های گذشته.

استنتاج ادراکی شامل تشکیل قضاوت یا فرضیات در مورد افراد یا موقعیت ها بر اساس اطلاعات محدود است و اغلب بر کلیشه ها، سوگیری ها و اکتشافات متکی است. در سازمان ها افراد اطلاعات ادراکی را از طریق اصولی مانند شباهت، مجاورت، بسته بودن و تداوم در الگوهای معنادار سازماندهی می کنند. این فرآیندهای سازمانی بر نحوه درک و تفسیر افراد از محیط خود تأثیر می گذارد.

ناگفته نماند که ادراک اجتماعی تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد. ویژگی های ادراک کننده از جمله تفاوت های فردی در شخصیت، نگرش ها و انگیزه ها در این زمینه بسیار مهم است. از سوی دیگر ویژگی های هدف مانند ویژگی های فیزیکی، ارتباط کلامی و نشانه های غیرکلامی فرد درک شده نیز در این میان نقش مهمی ایفا می کنند.

نقش موقعیتها در مدیریت رفتار سازمانی

موقعیتی که در آن ادراک رخ می دهد می تواند به طور قابل توجهی بر نحوه تفسیر اطلاعات تأثیر بگذارد. عواملی مانند نشانه های اجتماعی، فشار زمانی و ابهام می توانند بر قضاوت های ادراکی تأثیر بگذارند. اشخاص حقیقی از نشانه های مختلف برای درک دیگران از جمله ظاهر فیزیکی، ارتباط کلامی، رفتار غیرکلامی و عوامل موقعیتی استفاده می کنند. این نشانه ها برای ایجاد برداشتی از دیگران ترکیب می شوند.

با این حال گاهی موقعیت ها باعث خطاهای مهلکی در ارتباطات انسانی می شوند. به عنوان مثال خطاهای ادراکی مانند کلیشه ها می توانند ادراکات را مخدوش کرده و منجر به تصمیم گیری مغرضانه شوند. درک این خطاها برای بهبود کیفیت تصمیم بسیار مهم است.

سخن پایانی

در مدیریت رفتار سازمانی، وجود یک رهبر و مدیر کاربلد برای ساختن یک تیم قوی حیاتی است. رهبران باید انعطاف پذیر، محترم، آگاه و مایل به اعتماد به تیم خود باشند و لازم است در قدم اول یک رهبر با عزت نفس باشید. همچنین لازم است افراد مناسب را استخدام کنید و با آموزش صحیح آنها فرهنگ کاری بهتر را ایجاد کنید.

با تعریف اهداف مشخص، قابل اندازه گیری، عملی، واقع بینانه و محدود به زمان می توانید رفتار سازمانی را به سمت همگرایی هدایت کنید. در پایان به یاد داشته باشید که ارتباط مؤثر برای مدیریت رفتار سازمانی حیاتی است. سرمایه گذاری در آموزش و توسعه برای بهبود مهارت ها و عملکرد کارکنان نیز کمک می کند یک مجموعه پویا با عملکردی عالی داشته باشید.

 

منابع


مدیریت رفتار سازمانی سیدجوادین

تئوری مدیریت سیدجوادین

مبانی مدریریت رفتار سازمانی رضائیان

سازمان مدیریت مقیمی

مبانی رفتار سازمانی استیفن پی رابینز و جاج

کاربرد ریاضیات در اقتصاد و بازرگانی

فصل تجارت - اهمیت کاربرد ریاضیات در علوم اقتصاد و بازرگانی را می توان در حوزه های مدل سازی، تحلیل و تصمیم گیری مشاهده کرد. هدف از توسعه ریاضیات یکپارچه سازی علوم کاربردی با تئوری های مختلف اقتصادی و شیوه های بازرگانی است. به طور کلی پیوند علم ریاضیات با اقتصاد بسیار عمیق است و فهم ارتباط این دو حوزه به درک، تجزیه و تحلیل تحولات مالی را تسهیل می کند. از این رو در مقاله پیش رو به بررسی کامل این موضوع می پردازیم. با ادامه این مطلب همراه ما باشید.

کاربردهای ریاضیات در اقتصاد

مدل های ریاضی به اقتصاددانان کمک می کنند تا روابط بین متغیرها را به خوبی تحلیل کنند و نتایج را بر اساس سناریوهای مختلف پیش بینی کنند. به عنوان مثال، تقاضا را می توان به عنوان تابعی از قیمت مدل سازی کرد. مدل سازی تقاضا به اقتصاددانان این امکان را می دهد که بفهمند چگونه تغییرات قیمت بر رفتار مصرف کننده تأثیر می گذارد.

از سوی دیگر می توان از روش های آماری ریاضیات برای برای آزمون فرضیه ها و پیش بینی روندهای آتی استفاده کرد. این امر اقتصاددانان را قادر می سازد تا روابط بین متغیرها را کمّی سازی کنند و تأثیر سیاست ها را ارزیابی کنند. تجزیه و تحلیل داده های ریاضی دست شرکت ها را برای تعیین استراتژی های تولید و قیمت گذاری باز می گذارد.

تحلیل ریسک نیز دیگر حوزه کاربرد ریاضی در اقتصاد و بازرگانی است که به واسطه آن اقتصاددانان زیان های احتمالی را ارزیابی می کنند و در نتیجه ریسک ها را به حداقل می رسانند و بازده را افزایش می دهند. این کار همچنین به درک رفتار رقابتی و فرآیندهای تصمیم گیری در بین شرکت ها منجر می شود و به توسعه محصول کمک می کند.

کاربرد ریاضیات در بازرگانی

تجزیه و تحلیل جریان های نقدی، بازده سرمایه گذاری و ارزیابی ریسک از مهم ترین کاربردهای ریاضیات در علوم بازرگانی هستند. تحلیلگران مالی معمولاً از ابزارهای ریاضی برای ارزیابی سودآوری پروژه ها و بهینه سازی سرمایه گذاری استفاده می کنند و اغلب از روش های آماری برای پیش بینی روند بازار استفاده می کنند.

در علوم بازرگانی تکنیک هایی مانند برنامه ریزی خطی برای بهینه سازی تخصیص منابع، برنامه های تولید و تدارکات، افزایش کارایی و کاهش هزینه ها به وفور استفاده می شوند. به نحوی که می توان گفت همه کسب و کارها به اشکال مختلف از مدل های ریاضی برای تجزیه و تحلیل روندهای بازار و رفتار مصرف کننده نیز استفاده می کنند.

کاربرد مشتق در علوم اقتصادی

مشتقات عمدتاً در تحلیل حاشیه ای داده های مالی استفاده می شوند که تغییرات افزایشی در هزینه ها، درآمدها و سود را بررسی می کند. مشتق نشان دهنده چگونگی تغییر هزینه ها با توجه به سطوح تولید است. در این زمینه محاسبات ریاضی به کسب و کارها کمک می کند تا هزینه تولید یک واحد اضافی را تعیین کنند و تصمیمات قیمت گذاری و تولید را هدایت کنند.

همچنین مشتق تابع درآمد نشان می دهد که چگونه درآمد با فروش یک واحد اضافی تغییر می کند. این اطلاعات برای به حداکثر رساندن سود بسیار مهم است، زیرا شرکت ها به دنبال این هستند که هزینه نهایی آنها کمتر از درآمد نهایی باشد. مشتق تابع سود نیز که درآمد منهای هزینه است به شناسایی سطح تولیدی که سود را به حداکثر می رساند کمک می کند.

کاربرد دیفرانسیل در علوم تجاری

معادلات دیفرانسیل در اقتصاد و بازرگانی یک چارچوب ریاضی برای مدل سازی سیستم های پویا و درک تغییرات در طول زمان فراهم می کنند. معادلات دیفرانسیل به طور گسترده برای مدل سازی رشد اقتصادی استفاده می شود که از جمله آنها می توان به مدل رشد مالتوسی و مدل رشد سولو اشاره کرد. این مدل ها چگونگی تحول تولید اقتصادی، مانند تولید ناخالص داخلی (GDP) را در طول زمان توصیف می کنند.

نرخ تغییر تولید ناخالص داخلی را نیز می توان با یک معادله دیفرانسیل مدل کرد که در آن نرخ رشد متناسب با تولید ناخالص داخلی فعلی است. معادلات دیفرانسیل برای تجزیه و تحلیل رفتار بازارهای مالی، به ویژه در مدل سازی قیمت سهام و نرخ بهره به شکلی گسترده استفاده می شود.

پویایی تورم و عرضه پول را نیز می توان با استفاده از سیستم های معادلات دیفرانسیل مدل سازی کرد. به عنوان مثال، رابطه بین تورم مورد انتظار و تورم واقعی را می توان از طریق مجموعه ای از معادلات بیان کرد که نحوه تنظیم این متغیرها را در طول زمان بر اساس شرایط اقتصادی توصیف می کند.

کاربرد ریاضیات فرود بیات

اصول ماتریس ها یا جبر خطی در اقتصاد و بازرگانی

ماتریس ها برای نمایش سیستم های معادلات استفاده می شوند. این امر به اقتصاددانان اجازه می دهد تا چندین متغیر را به طور همزمان تجزیه و تحلیل کنند، مانند مدل های ورودی- ستانده که در آن روابط بین بخش های مختلف یک اقتصاد نشان داده می شود.

اقتصاددانان اغلب از ماتریس ها برای حل سیستم های معادلات خطی استفاده می کنند که می توانند روابط اقتصادی مختلفی مانند عرضه و تقاضا یا توابع تولید را به تصویر بکشند. از سوی دیگر اقتصاد سنجی با استفاده از ماتریس ها کاربرد روش های آماری را برای داده های اقتصادی تسهیل می کنند.

بهینه یابی کلاسیک در اقتصاد و بازرگانی

کسب و کارها از بهینه سازی کلاسیک برای تعیین بهترین شیوه تخصیص منابع استفاده می کنند. زیرا آنها باید از محدود برای به حداکثر رساندن سود یا به حداقل رساندن هزینه ها بهره بگیرند. برای مثال، یک شرکت ممکن است سطوح تولید خود را بر اساس توابع هزینه و تقاضا بهینه کند.

تکنیک های بهینه سازی کلاسیک به تجزیه و تحلیل تعادل بازار با یافتن قیمت و مقداری که در آن عرضه برابر با تقاضا است، کمک می کند و از عملکرد بازار و کارآمدی عملکرد اطمینان حاصل می کنند. به همین دلیل روش های بهینه سازی کلاسیک با ارزیابی مبادلات بین ریسک و بازده به تصمیم گیری های سرمایه گذاری کمک می کنند و به سرمایه گذاران این امکان را می دهند تا سبدهای بهینه را برای ادامه کسب و کار خود انتخاب کنند.

کاربرد انتگرال در اقتصاد و بازرگانی

انتگرال ها برای استخراج درآمد کل، هزینه کل و سود کل از همتایان حاشیه ای استفاده می شوند. کاربردهای انتگرال در اقتصاد و تجارت در محاسبه درآمد و هزینه کل تا تجزیه و تحلیل مازاد مصرف کننده و تولید کننده به شدت قابل توجه است. انتگرال ها با ارائه ابزاری برای جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها در فواصل زمانی، به اقتصاددانان و متخصصان بازرگانی کمک می کنند تا تصمیمات آگاهانه ای بگیرند و پویایی های اقتصادی را به طور مؤثرتری درک کنند.

جمع بندی

با کاربرد ریاضیات در اقتصاد و بازرگانی، متخصصان مالی می توانند بازارها را تقسیم بندی کنند، تقاضا را پیش بینی کنند و استراتژی های بازاریابی را برای به حداکثر رساندن اثربخشی تنظیم کنند. امروزه کسب و کارها از الگوریتم های ریاضی در یادگیری ماشین برای تجزیه و تحلیل حجم وسیعی از داده ها، پیش بینی ترجیحات مشتری، بهینه سازی کمپین های بازاریابی و بهبود استراتژی های کلی کسب و کار استفاده می کنند. از این رو تمامی افرادی که به دنبال کسب سود در بازرهای خرد و کلان هستند باید به صورت گسترده از ریاضیات بهره بگیرند. کتاب نوین از این منابع در پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است.